هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » محمد معلم »غزل شب
شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۰ ساعت 2:22 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

غزل شب

شب از کرانه فرود آمد و بر آب نشست
ستاره بر سر امواج چون حباب نشست
صدای باد میان درختها پیچید
هزار زورق بی بادبان بر آب نشست
زمان چو توده ی ابر گریز پایی بود
که در سکون و سکوت شب از شتاب نشست
ستاره ها همه پر پر شدند و افسردند
غبار شب چو به رخسار ماهتاب نشست
سئوال گمشده ای را به خواب می بردم
زمان در آمد و بر مسند جواب نشست
درخت نوری از اعماق تیرگی رویید
پرنده ای شد و بر قله های خواب نشست
تهران 1350